دهها سال بل صدها سال میگذشت تا چرخ چوبین به آهن برسد و مرکب طبیعت جای خود را به ساختههای بشر بسپرد. از این روی، گاه نوههای فرزندان همانگونه سخن میگفتند که پدربزرگ پدرهایشان و همان غذایی را میخوردند که آنان و همان لباسی را میپوشیدند که... وگاه دهها سال میگذشت و یک شغل ثابت در میان خانواده نسل به نسل حفظ میشد.
امروز اما گاه دو برادر در یک خانواده، با هم به اندازه چندین نسل فاصله دارند و بسیار فرزندان زبان پدرانشان را نمیفهمند و بسیار پدران از شغل فرزندان خود سر در نمیآورند و بسیار خانوادهها که در خوراک و پوشاک، سلیقههای متنوع و مخالف دارند. دیگر نه میان دو نسل و سه نسل، بلکه گاه میان سالهای متفاوت یک نسل نیز فاصلههایی عمیق وجود دارد.
این است که دائرهالمعارفها و فرهنگهای لغت، پی در پی دچار نونویسی و تغییر میشوند و تولیدکنندگانشان مجبورند هر سال آنها را روزآمد کنند. واژههایی چون «پادکست» و «فتوبلاگ» و اصطلاحاتی چون «گیم اوور شدن» و «آفلاین بودن» را به مداخل فرهنگها بیفزایند و واژگان یا مصطلحاتی دیگر را که کمتر کاربرد و استفاده دارد، حذف کنند.
در این میانه بسیاری از سیاستگذاران و تصمیمسازان در حوزههای فرهنگی و اجتماعی بهدلیل همان فاصلههای نسلی طبیعی و اجتنابناپذیر، نمیتوانند شرایط و ضرورتهای مخاطب جدید را بهدرستی درک کنند، پس نادانسته بر اساس اطلاع و فهم و تشخیص گذشته خود برنامهریزی میکنند و تصمیم میگیرند و بر مبنای حال و هوای قدیم خود به تحلیل و بررسی اوضاع میپردازند.
اگر تا دیروز کودکان خود را از موجودی خیالی و ترسناک بیم میدادند و کودکان نیز باور میکردند که مثلا اگر نخوابند «دیگ به سری» میآید و آنها را میخورد! امروز هم گمان میکنند میتوان کودکان این نسل را همچنان از «دیگ به سر» ترساند و هنگامی که آن نتیجه مورد انتظار حاصل نمیشود، تعجب میکنند و به فکر فرو میروند که چرا راهحلی که همیشه جواب میداد، دیگر کارایی ندارد... غافل از اینکه دیگر این کودکان آن فرزندان سابق نیستند و این نسل تفاوتهای اساسی با نسل پیش از خود دارد.
شاید تعلیم دقیق امیر مؤمنان علیهالسلام نیز ناظر به چنین وضعی باشد که «فرزندانتان را بر اساس شرایط روزگار خود تربیت کنید». مبانی و اصول اعتقادی و تربیتی یکی است، اما زبان و شرایط و اقتضائات، تفاوت بسیار یافته است، پس مربی و معلم هوشمند و برنامهریز فرهنگی فهیم و سیاستگذار اجتماعی زیرک همیشه در پی قالبهای نو و تازه برای حرفهای خود میگردد. زبان و قالبی که مخاطب جدید بفهمد و با آن ارتباط برقرار کند و از آن تأثیر بپذیرد و به نتیجه مطلوب منجر شود.
حوزه سرگرمی و اوقات فراغت از مهمترین و جدیترین عرصههای زندگی نسل جدید و متأسفانه در همینحال از مغفولترین حوزههاست. مدیریت فرهنگی و اجتماعی کشور ما از رویدادهای جاری این حوزه عقب است و لذا نه تنها نقش فعالی در این عرصه ندارد، بلکه حتی در کنترل و اداره آن نیز کمتوان بهنظر میرسد و در نتیجه آنچه در این حوزه رخ میدهد یکچیز است و آنچه در ذهن و تصمیم و برنامه مدیران، چیزی دیگر.
تا وقتی نگاه به این حوزه همچنان از خاستگاه مفهوم لهو و لعب باشد و بهجای تصمیمگیری برای مخاطب عام و در نظر گرفتن میانگین وضعیت فرهنگی مخاطب بخواهیم آرمانهای خود برای مخاطب خاص را به جامعه تعمیم دهیم، وضعیت همین خواهد بود. تا زمانیکه این موضوع بسیار حیاتی و جدی را بهعنوان یک مسئله حاشیهای و تزئینی و کماهمیت تلقی کنیم، در بر همین پاشنه خواهد چرخید. تا هنگامیکه مخاطب ما بیشترین وقت خود را در این عرصه میگذراند و بیشترین تأثیر را در این حوزه میپذیرد، اما گمان ما این است که با رویکردی کهنه و سنتی میتوان او را مدیریت کرد، اوضاع همین خواهد بود.
امروزه در بسیاری از کشورهای پیشرفته جهان و نظامهای موفق فرهنگی اجتماعی دنیا، چه آموزش و پرورش به شکل مستقیم و آشکار یعنی «تعلیم» و چه آموزش و پرورش غیرمستقیم و پنهان یعنی «تربیت»، از خلال حوزه سرگرمی انجام میپذیرد.
چه در عرصهای چون «لایف استایل» و سبک زندگی و چه در حوزهای چون «لایف اسکیلز» و مهارتهای زندگی، مخاطب را با زبان نو و جذاب و شیرین سرگرمی و در فضای متنوع گذران اوقات فراغت، هدف میگیرند.
دانشآموزی که عادت کرده در پایان سال تحصیلی، کتاب درسی خود را با نفرت به جوی خیابان پرت کند، وقتی همان اطلاعات تاریخی را در ضمن یک فیلم داستانی ببیند یا همان مطالب ادبی را در یک فیلم مستند مشاهده کند یا همان نکتههای درس جغرافی را در یک کتاب کمیک استریپ یا جدول کلمات و مسابقه تصاویر بیاموزد، دیگر از آموختن اکراه نخواهد داشت.
مخاطبی که عادت داشته همیشه در مقابل تحمیل و اجبار بزرگترها برای چگونه پوشیدن، چگونه سخن گفتن، چگونه خوردن و چگونه راه رفتن موضع بگیرد و گاه به عمد، برعکس عمل کند اگر همین پیامهای تربیتی و پرورشی را بیآنکه بخواهد و بداند و متوجه باشد در ضمن تماشای یک فیلم سینمایی یا مجموعه تلویزیونی یا یک بازی کامپیوتری، با بیشترین تأثیر ممکن دریافت کند، نهتنها موضع منفی ندارد، بلکه با شوق و رغبت به همان شیوه رفتار خواهد کرد.
روز و روزگار بهسرعت نو شده و زندگی و زندگان بهسرعت تغییر یافتهاند. ما تنها زمانی میتوانیم پا به پای روزگار پیش رویم و کام یابیم که این تغییر را درک کنیم و خود را با آن تطبیق دهیم. این همان سخن پیشوای بزرگ آیین ماست که فرمود: «العالم بزمانه لا تهجم علیه اللوابس» آنکه روزگار خود را میشناسد گرفتار خطا و اشتباه نمیشود.
آنچه امروز بهعنوان سرگرمی و اوقات فراغت و «اینترتینمنت» از آن سخن میگوییم، دیگر لزوما آن مفهوم لهو و لعب را ندارد، بلکه از مهمترین حوزههای هدایت، نظارت و تصمیمگیری حکومتها و دولتها برای اداره جامعه است.
بدین ترتیب، این حوزه بسیار مهم، علاوهبر آنکه از نظر اقتصادی یکی از محورهای تعیینکننده و اساسی مبادلات تجاری بین کشورها و از نظر فرهنگی بیتردید نخستین جبهه در نرمستیزی است، از نظر اجتماعی و سیاسی نیز شاخصترین عرصه چالشبرانگیز برای کنترل و هدایت نیروی قدرتمند نسل نوجوان و جوان امروز جهان محسوب میشود.
سرگرمی، جدی است... باید باور کنیم. آنچه امروز بهعنوان سرگرمی میشناسیم و تمام ابعاد زندگی ما از جدول سودوکو تا بازیهای تلفن همراه را فراگرفته، دیگر زینتالمجلس و چیزی حاشیهای نیست، بلکه اهتمام به آن از نان شب برای ما واجبتر است.
برنامهریزی دقیق و همهجانبه برای اوقات فراغت مخاطب، یک نیاز حیاتی و از اولویتهای سیاستگذاری فرهنگی و اجتماعی است و اگر ما به شکل شایسته بدان نپردازیم یا از آن غفلت کنیم، دیگران در کار خود کوتاهی نمیکنند.
توجه به حوزهها و موضوعاتی چون بازی، کمیک استریپ، انیمیشن، سینما، طنز وکمدی و... یک ضرورت بسیار اساسی است که اگر در آن تأخیر کنیم، عقب خواهیم ماند. خوشمان بیاید یا نه، تربیت فرزندان ما را دیگران بهدست گرفتهاند و مخاطب دارد راه خودش را میرود.
امروز اگر نهادهای فرهنگی مسئول چون صدا و سیما، برنامهسازی نکنند و به تولید محصول نپردازند، مخاطب، نیاز خود را نهتنها از اینترنت و شبکههای ماهوارهای و... بلکه از مغازه بقالی سر کوچه تأمین خواهد کرد!
از اینرو برنامهریزی برای فرصتهای جدید در این حوزه مانند راهاندازی یک شبکه تلویزیونی خاص موسیقی و ویدئوکلیپ، از هر فعالیت فرهنگی دیگری ضروریتر و مهمتر بهنظر میرسد.
موضوع سرگرمی برای زندگی روزمره مخاطب عمومی جامعه، بسیار جدیتر از مباحث تئوریک و نظری دانشگاه یا مباحثههای تخصصی و علمی حوزه است. اگر هنوز شک دارید، کمی به دور و بر خود نگاه کنید.
منبع: هفته نامه پنجره/ شماره 61
عیدتون مبارک و شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)دخت نبی بر شما و تمام شیعیان تسلیت باد
اگر لایق دیدید به وبلاگ بنده سر بزنید
من را با نظرات زیبایتان خوش حال کنید
تبادل لینک هم مایل باشید در خدمتم